در این کتاب مصور و رنگی، قصهی پسر کوچولویی بازگو میشود که شکلات را بیشتر از هرچیز دیگری، حتی از اسباببازیها و کتابهایش دوست داد. روزی ناگهان، پسری شکلاتی که تاجی بر سر داشته، به او نزدیک میشود و میگوید این تاج را به دلیل علاقهی زیادش به شکلات به او دادهاند و او را پرنس شکلاتها معرفی کردهاند. اما اکنون میخواهد تاجش را به او (پسر کوچولو) بدهد، زیرا او شکلات را بیشتر دوست دارد. پسر کوچولو تاج را خیلی دوست داشت زیرا با داشتن تاج، هرگاه به چیزی نگاه میکرد و به یاد شکلات میافتاد آن چیز به شکلات تبدیل میشد. اما....